بسم رب الشهداء و الصدیقین
سلام؛
سی سال از انقلاب می گذرد و در این سی سال ، سالی نبوده که با آرامش سپری شود و خدعه و نیرنگی گریبان گیر این انقلاب نشود . چه خبر است؟ آیا مشکل فقط انقلاب است؟ یا …
برای جواب دادن به این سوال باید کمی به عقب بر گردیم ، بر گردیم به زمان شاه عباس صفوی ، همان زمانی که برای اولین بار پای غرب و تمدن غربی به ایران باز شد، زمانی که تمدن چرک و بی اصل و ریشه غرب با تمدن پاک ، ریشه دار و اصیلِ ایرانی اسلامی آشنا شد ،زمانی که علوم انسانی پاک و اصیل شرقی اسلامی ما کم کم رنگ باخت و جای خود را به جهل مرکب غربیها داد . تمدن غرب وقتی با تمدن و فرهنگ اسلام ناب محمدی آشناشد و از آن شناخت کافی به دست آورد ، متوجه شد که این تمدن درست نقطه مقابل اهداف و آرمانهای خبیثانه ، پلید و شوم و مانع اصلی پیشرفت و جهانگیر شدن فرهنگ غربی است . بعد از این آشنایی بود که غربی ها کمر به قتل مسلمین و بالاخص شیعیان بستند و اسب بی شرمی و بی عفتی را بر تن نحیف مسلمین تازاندند و بی بند و باری اخلاقی و جنسی را به شکل وحشیانه ای در این تمدن ها شایع کردند . پس چرا بعضی مشکلات ایران را تعبیر به مشکلات انقلاب می کنند. مگر کم آمدند و رفتند مروجان دروغین مذهب و سلاطین بی اقتدار و خود فروخته و خوانین به این دین و کشور تا بلکه بتوانند رخنه در مذهب و اعتقادات مردم ایجاد کنند و اسلام ناب محمدی را از مسیر مستقیم منحرف کنند. مگر قبل از انقلاب کم خون به دل این ملت سر بلند کردند و کم مردان ، زنان و کودکان این دیار را به خاک و خون کشیدند تا ایران را مستعمره خود کنند، پس چرا بعضی مشکلات کنونی کشور را تعبیر به بی کفایتی مسئولین نظام می کنند و شعار مرگ بر دیکتاتور سر می دهند و به رهبر فرزانه انقلاب توهین می کنند. اینهایی که دم از آزادی میزنند و ادعای رهروی خط امامشان گوش فلک را کر کرده چرا به سخنان امام بر نمی گردند و در مسیر قانون اساسی که امام پای آن مهر تایید کوبیده حرکت نمی کنند. چرا وقتی ما میگوییم خط امام این است و آرمانهای امام آن ، آقایان خاطرات شخصی خود را با امام باز گو می کنند ، مگردر طول این سی سال کم بودند امثال بنی صدرها و منتظری ها و صانعی ها و اردبیلی ها و هاشمی ها و خاتمی ها و کروبی ها و رضایی ها و موسوی ها که خواستند آرمانهای امام را با اکاذیب خود تفسیر کنند و خاطرات شخصی خود با امام را به رخ دیگران بکشند و به آن رنگ و لعاب دهند و در ویترین افتخارات خود بگذارند(دکان باز کرده اند) تا بلکه بتوانند قدمی در جهت منافع مادی خود بر دارند. چرا وقتی میگوییم وصیت نامه الهی ،سیاسی امام این را می گوید ، آقایان در جواب می گویند: خدا امام را بیامرزد این آرمانها برای سی سال پیش بود و الان جو جهان فرق کرده ، البته امام اهل تجدید نظر بودند و شما امام را نمی شناختید ولی ما از امام شناخت کافی داشتیم چون بدون هماهنگی ، فِروفر خدمت امام میرسیدیم .
جل الخالق ، اگر قرار بود خاطرات شخصی عده ای شخصیت امام ، اهداف و آرمانهای امام و طرز تفکر امام را برای نسل کنونی تفسیر کند پس چرا امام اقدام به نوشتن وصیت نامه آنهم در دو مرحله کردند و آن را لاک و مهر کردند و در مجلس به امانت گذاردند . این آقایان برای وصیت نامه امام هم حرف در آوردند و همان گونه که در جهت اهداف پلید دشمنان از کهنه شدن اسلام گفتند از کهنه شدن تفکرات امام دم می زنند و از طرف امام سخن می رانند. تفکر اینها بر این است که هیچ کس غیر از اینها امام را نشناخت و هیچ کس به اندازه اینها مورد علاقه امام نبود. پر واضح است که اینان جز برای مقابله با اهداف انقلاب و کوک کردن کِیف دشمنان انقلاب و اسلام پا به میدان نگذاشتند و اولین و اصلی ترین هدفشان هم رهبریست. انتخابات برای اینان بهانه ای بود تا به اصل ولایت فقیه و مصداق آن که مقام معظم رهبری باشد ضربه وارد کنند و نتیجه انتخابات فرع بود .اما بعد ...
وای بر ما اگر دچار غفلت تاریخی شویم. آیا بعضی میخواهند ماجرای صفین و حکمیت را بعد از چهارده قرن دوباره تکرار کنند؟ در صفین علی را به تصمیم واداشتند؛ برخلاف نظر او.
امروز اما ما میگوییم که سیدنا و مولانا، حاشا و کلاّ که ما تو را تنها بگذاریم. اگر چه از مظلومیت و غربت شما دلمان خون شده است، لکن بدان که ما هنوز نمردهایم که عدهای بخواهند حریم ولایت را شکسته و شما را آماج حملات ناجوانمردانهی خود قرار دهند و دستان علی را در بند کنند. ما امروز «مقداد وار» چشم به چشمان شما دوخته و منتظر اشارت پلک شما هستیم تا کاری کنیم که تاریخ همانند آن را سراغ نداشته باشد.
والسلام.