دکتر مجتبی اصغری
بزرگترین سیاستمداران و نخبگان پشتپرده صهیونیستها هر ساله در اجلاس هرتزلیا گردهم میآیند تا برای آینده دولت بیسرزمین اسرائیل برنامهریزی کنند. در اجلاس امسال یکی از مهمترین بحثهای مطرح شده پیرامون توافق احتمالی غرب با ایران بود. کارشناسان حوزه ایران در آخرین روز از چهاردهمین کنفرانس هرتزلیا به گفتوگو و شبیهسازی تاثیرات جهانی و منطقهای ناشی از توافق هستهای با ایران پرداختند.
در این باره چند نکته جالب توجه وجود داشت.نخست آنکه نخبگان صهیونیست تاکید داشتند «برنامه هستهای» ایران و داستانپردازی پیرامون مخاطرات نظامی آن بهانهای بیش نیست. دوم آشکارا این مساله مطرح شد که توافق هستهای نباید مانعی بر سر اقدام مقتضی آمریکا و غرب ضد ایران حتی در صورت عدم تخطی از اصول توافقهستهای باشد! سوم از آمریکا خواسته شد در ذیل توافق هستهای این موضوع را به صورت حقوقی تبیین کند که امکان انجام «رفتارهای نامناسب» به ایران داده نخواهد شد.
به نظر میرسد مهمترین خواسته صهیونیستها از «توافق هستهای» غرب با ایران، جرمانگاری فعالیتهای سیاسی- نظامی ایران در غرب آسیا به عنوان ابرقدرتی با دامنه نفوذ بالا در ذیل عناوین ظاهری «مخاطرات برنامه هستهای» باشد. بویژه اینکه در کنفرانس مذکور بیشترین دعاوی ضد حضور ایران در سوریه، لبنان، عراق و در ذیل دفاع از عربستان سعودی بیان شده است! واضح است که اسرائیل از ما بیش از حد تصورمان میترسد! به همین جهت غرب به سرکردگی آمریکا درحال تلاش است در ذیل امضای توافق هستهای با ایران عملا «ضمانتنامه» دوام سیاسی اسرائیل در خاورمیانه را با گروکشی اقتصادی به چنگ آورد و مرهمی بر زهره ترکبرداشته یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی بگذارد.
بهرغم فضاسازیهای رسانهای غیرواقعی اجرا شده از سوی هر دو طرف که با ژست دور بودن از فضای توافق، مدیریت شده احتمال دستیابی به توافقنهایی بالاست. بهنظر میرسد تلاشها برای مدیریت فضای گفتمانی جوامع هدف به سمت اختفای حداکثری متون توافقات و مذاکرات حرکت داده شده است تا تعبیر «مالباخته» همچون دور اول تهیه پیشنویس و امضای توافقنامه ژنو به ظریف و دوستان نچسبد و این بار سهمی از موفقیت اشتون و کری، دستکم در ظاهر نصیب تیم ایرانی شود! هر چند وحدترویه در فضاگزینی تزویرآمیز رسانهای در برابر ملت ایران حقیقتا نامطبوع تلقی میشود اما با احتساب قریبالوقوع بودن امضای متن حقوقی تنظیم شده از سوی 1+5 لازم است مخاطرات احتمالی پیش روی کشور را بررسی کنیم:
1- مهمترین اتفاق ممکن پس از امضای توافقنامه نهایی این است که امتیاز بدهیم و تحریمها لغو نشود! یک گردش کوچک در اخبار پیرامون چانهزنیهای دوطرف آشکار میسازد که این موضوع هماکنون جدی است. اما موضوع خطرناکتر این است که همان برنامه زمانبندیشده لغو پلکانی تحریمها نیز به واسطه امضای یک متن ضعیف حقوقی برای کشورمان تبدیل به وجه ضمانی خطرناک با موضوع بحثهای جدیدتر سیاسی، نظامی و حتی حقوقبشری شود. اینجا صحبت از مخاطرات حقوقی مشابه توافقنامه ژنو است که بندبند آن دارای اشکالات حقوقی سنگین و الزامآور برای کشورمان بود. هر چند ممکن است در ظاهر صراحتا چنین مواردی ذکر نشود اما این بازیای نیست که آمریکا به سادگی از آن پا پس بکشد. راهحل این مشکل تبیین دقیق «نقطه برگشتپذیری» یا «خیارات فسخ» است. «خیار فسخ» اصطلاحی در فقه و حقوق به معنای حق برهم زدن یکجانبه قرارداد است. موضوعی که در توافقنامه ژنو ناباورانه در نظر گرفته نشده بود و تنها روی 6 ماهه بودن زمان توافق مانور رسانهای داده میشد.
2- متوقف شویم و زمان و حاکمیت ملی بر منافعمان را باهم از دست بدهیم! به خطر افتادن «حاکمیت ملی» دومین خطری است که به واسطه امضای متن الزامآور توافقنهایی ممکن است دامنگیر ایرانیان شود. به این معنا که هر بخش از توافق مذکور به واسطه امضای چندین و چند کشور در حکم یک «سند بینالمللی» خواهد بود. پس تنظیم آن بهگونهای که «اختیارات حاکمیتی» کشور را ملزم به صلاحدید جهانی نکند، بسیار مهم است. این موضوع زمانی مهمتر میشود که بدانیم هماکنون بهواسطه واگذاری بخش قابلتوجهی از اختیارات ملی در حوزه انرژی هستهای به کنسرسیوم کشورهای طرف مذاکره، علاوه بر فریز داشتههایمان، «حاکمیت زمانی» را هم از دست دادهایم. حال هر اندازه در تنظیم «برنامه زمانی توافقنهایی» گشادهدستی به خرج دهیم به همان میزان مرزهای حاکمیت ملی را به مخاطره انداختهایم.
3- همان شود که صهیونیستها «برگشتناپذیری» برنامه هستهای ایران مینامندش! پس مهم است که چه ضمانی میگیریم و چه ضمانتی میدهیم! خسّت در فضای بینالملل قانونی کلی است که ضامن حفظ مرزهای حاکمیتی است. 5 سال فریز برنامه هستهای صنعتی کشور برابری میکند با 10 سال استهلاک فنی و عقبافتادن از علم روز جهان در فضایی که کشورهای پیشرفته برای ساعت به ساعت آن برنامهریزی میکنند. خلاصه! بد نیست از تجربیات تاریخی گذشته درس بگیریم و فراموش نکنیم کشور در حال توسعه ایران با هزاران برنامه اقتصادی لنگمانده به جهت کمبود بودجه، میلیونها دلار هزینه کرد تا کارخانه تبدیل ذخیره اورانیوم کشور به اکسید را به حکم همین چند کشور طرف مذاکره از خارج وارد کند! اینها کلاههای گشادی بود که تنها به واسطه امضای «پیشنویس توافق نهایی» بر سر دولت و ملت رفت! ترک خطر احتمالی وجوب عقلانی دارد! مروری بر گذشته نشان میدهد تلاشهای زیادی برای موفقیت گفتمانی دوستان آمریکا در ایران در ذیل توافقات هستهای اخیر و قدیمی انجام گرفته است. دخالتدادن مجلس شورای اسلامی در توافقنهایی و منوط کردن پذیرش آن به جلبنظر دوقوه به جای امضای تنها «یک وزیر»، علاوه بر تثبیت فضای حاکمیتی کشور در عرصه سیاست بینالملل، قدرت ساختاری نظام مقتدر جمهوری اسلامی را به رخ جهانیان خواهد کشید. چرا که ضعفا با نقض سیستماتیک پایههای مردمسالاری، همواره به دنبال نجاتدهندهای بینالمللی دربهدر نظامات دیگرانند و عقلا با تکیه بر قدرت درونی، وزن تصمیمات داخلی را از فضای حزبی به سمت گرایشات ملی هدایت میکنند. به این ترتیب در صورت حرکت غرب به سمت تغییر مناسبات بینالمللی بهدنبال امضای توافقنهایی با ایران، پروسه خروج دولت از توافق نیز تضمین خواهد شد. چرا که نمایندگان ملت و دولت با دقتنظر در رفتار و گفتار غربیها خواهند توانست در مسیر تعامل یا نقض توافق قدم بردارند. فراموش نکنیم! کشورهای ضعیف و بیبنیه «اصالت» را به قوانین بینالمللی میدهند و همچون دکتر سریع القلم نسخه پیروی از غرب را در همه حال شفابخش میخوانند و آنها که ذاتا از دیسیپلین قدرت برخوردارند در عین وابستگی به دیگران، خود را واضع و داور بینالمللی خطاب میکنند. شاهکلید خطاب کردن پیدرپی 6 کشور طرف مذاکره با عبارت ثابت «جامعه بینالملل» در تعابیر رسانهای دستگاه خبری غرب نیز همین است. پس مذاکرهکننده محترم! لطفا اصالت را به حاکمیت ملی بدهید نه نظامات فرضی و غیرالزامآور قراردادی!