بسم رب الشهداء والصدیقین
جنگ بود؛
صدای غرش توپ از دور به گوش می رسید و صدای رگبار
مسلسل از فاصله ای نزدیک تر. اولین بار بود که به جبهه آمده بودم، می گفتند خط
مقدم 500 متر جلو تر است. با صدای انفجار گلوله توپی مثل گربه از زمین جستم و به گوشه ای پناه
گرفتم. به وضوح می لرزیدم،انگار که دست و پاهایم در زمین فرورفته باشند ، قدرت
بلند شدن از زمین را نداشتم. مثل این بود که وزن بدنم چند برابر شده باشد.توان
ایستادن نداشتم. دندانهایم به هم می خورد. مات و مبهوت جوانها و نوجوانهایی را که
در حال فعالیت و کارو تلاش بودند و دائم به این سو و آن سو می دویدند را می نگریستم.
انگار نه انگار که خبری باشد، هیچ خوف و ترسی نه در چهره داشتند و حتما نه در دل.
چهرهایی مصمم، مصمم برای دفاع از دین خدا و جنگ با دشمنان خدا. خجالت می کشیدم،
اماترس آنچنان بر من مستولی شده بود که توان حرکت نداشتم. شانه ام تکان می خورد.
منگ بودم و گوشهایم دیگر چیزی نمی شنید. بر گشتم ، جوانی بود که دست بر شانه من
داشت و مدام لبهایش می جنبید. نمی شنیدم. انگار کر شده بودم. احتمالا در آن زمان
رنگم پریده بود. دستم را گرفت و بلندم کرد و کشان کشان مرا داخل سنگر سر پوشیده ای
برد. یک لیوان آب داد به دستم و دستهایم را تا جلوی صورتم بالا آورد . فهمیدم که
باید آب بخورم. نگاهی به لیوان انداختم. پلاستیکی بود وسفید با خطهای قرمزرنگ.
لیوان را بایک نفس سر کشیدم. یواش یواش داشتم می شنیدم. خیره خیره تمام سنگر را
پاییدم. صدای جوان راکه مرا به سنگر راهنمایی کرده بود شنیدم.
سلام کردم. گفت:حالا دیگه؟
نفهمیدم یعنی چه. پرسید: اولین بارت است که منطقه
میایی؟
قبل از این که جواب بدهم ، خندید و گفت: شرمنده من
اصولا سوالای مزخرف زیاد می پرسم
فکر کنم تازه از شوک بیرون اومدی که بعد از یه ساعت
تازه جواب سلام منو دادی. اصلا فهمیدی من چیچی می گفتم؟ سریع جواب دادم : نه!
بسم رب الشهداء والصدیقین
تاریکی ...
صدای تپش قلبم را به وضوح می شنیدم. گهگداری در فاصله های دور و نزدیک منوری به هوا می رفت و بعد از چند دقیقه باز هم تاریکی...
بیست متر جلوتر بچه های گردان تخریب درحال بازکردن معبر بودند.دیگر چیزی به اتمام کارشان نمانده بود. ولی از کار آنها کمتر ، وقت بود که مانده بود. به ساعتم نگاه کردم، کمتر از دو دقیقه تا قرائت رمز عملیات باقی بود. صدای زمزمه می آمد، گوش تیز کردم سمت راستم به فاصله چند متری یکی از بچه ها آرام ، آرام داشت دعای توسل می خواند. زیر نور کم سوی منور به چهره نورانیش خیره شده بودم. متین و با وقار دو زانو روی خاکها نشسته بود و اسلحه اش را در آغوش کشیده بود. ناگهان صدای انفجاری شدید سکوت مرگبار دشت را شکست، انبوه خاک و سنگ داغ بر سرمان می بارید. چشم بازکردم ، فرمانده گردان خیز برداشت و دوید سمت بچه های تخریب. نیم خیز برخاستم آنتن بی سیم را پایین کشیدم و پشت سر فرمانده دویدم. همه بچه های گردان تخریب شهید شده بودند. از گودالی که بر اثر انفجار به وجود آمده بود فهمیدم که مین ضد تانک منفجر شده. تیربارچی های عراق هشیار شدند و شروع کردند به آتش.در عرض چند ثانیه آسمان و زمین از نور منورها و فیلر ها مثل روز روشن شد. شش دانگ حواسم به بی سیم بود تا به محض اعلام رمز عملیات فرماندهی را مطلع کنم. تقریبا ده متر از معبر پاک سازی نشده بود، فرمانده گردان سینه خیز به عقب بر گشت، بعد از چند لحظه دیدم رزمنده هایی را که به سرعت نزدیک شدند و پای در میدان مین می گذاشتند و با تمام وجودشان روی مینها می پریدند،چهار نفر رفتند تا معبر باز شد ، خیالم کمی آسوده شد، بچه ها از قتل عام رهایی جستند. رمز عملیات قرائت شد « بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله القاسم الجبارین، یا علی ابن ابی طالب، یا علی ابن ابی طالب». گردانها به نوبت تایید می کردند ، نوبت گردان ما رسید، گوشی را به فرمانده دادم و تایید گرد«گردان انصار شنیدم». با اشاره فرمانده و شلیک تیرهای رسام ، رزمنده ها رها شدند، لحظاتی بیشتر نگذشت که تیربارهای این محور خفه شدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می گفت استاد ما میگه: زمان جنگ بچه های مردم را شست و شوی مغزی میدادند و بعد برای این که بتواند به خط دشمن نفوذ کنند و از موانع موجود عبور کنند این جوانها را میفرستادند روی مین تا راه باز بشه! خیلی از این جوانها اینجوری کشته شدن!
گفتم : بلا نسبت شما ، استاد شما خیلی بی جاکرده که چنین حرفهایی را گفته. وقتی از چیزی اطلاع نداره چرا درموردش نظر میده و دروغ پراکنی می کنه؟ اصلاً استاد شما از وجود گردانهایی به نام گران تخریب خبر داشته ؟ می دونسته که کم سن و سال ترین افراد در این گردانها عضو بودند و میانگین سنی این گردانها از گردانهای دیگه پایین تر بوده یا نه؟ استاد شما معنی این آمار را می فهمه؟ استاد شما می فهمه میدان مین یعنی چه؟ میدونه وقت کم و میدان نا منظم یعنی چی؟ میدونه که عراق زیر مینهای ضد تانک تله انفجاری کار می گذاشت، به محض این که این مین را جا به جا می کردند انفجار اون تله باعث انفجار مین ضد تانک می شد؟ استاد شما میتونه با محاسبات فیزیک به من بگه مین ضد تانکی که یک تانک 30 تنی رو از زمین میکنه و متلاشی می کنه با بدن یک نو جوان 17 ، 18 ساله چه می کنه؟ اصلا استاد شما از عرض یک میدان موانع که عراق جلوی خط اصلی می چید خبر داره؟ میدونه 370 متر عرض چقدر مین داخلش جا میشه؟ میدونه بچه های تخریب سه ، چهار شب قبل از عملیات بیشتر معبر را باز می کردند و فقط چند ده متر پایانی را برای اینکه معبر لو نرود دست نمیزدند؟ به نظر استاد شما فدا کردن 4 یا 5 نفر برای نجات یک گردان کار اشتباهیه؟ استاد شما از جنگ چی میدونه؟!
بسم رب الشهداء والصدیقین
سلام؛
باز هم زمزمه هایی به گوش میرسد از خیانت مجدد خائنین. باز هم ذره ای، سخن با رهبر کبیر انقلاب به گزافه گفت. سوال دارید ؟ از سربازان امام خامنه ای بپرسید. بی جا می کنید بیانیه می دهید، گستاخی را به حد اعلا رسانده اید . بگذار برایت بگویم تو از کجا می سوزی ، گفته بودی احترام امام به رای مردم ، هنوز هم در توهمی ، هنوز هم به دنبال قدرتی، شهوت قدرت طلبی چشمانت را کور و گوشهایت را کر و عقلت را زایل کرده است، ای منافق. گفته بودی از نگرانی های امام مبنی بر تحجر و خود رایی در آینده انقلاب، خوب راست گفت معمار کبیر انقلاب، مگر نه این است که خود تو مصداق تحجر و خود رایی در الان انقلابی؟ مگر نه این است که تو بودی که خواستی و اما نتوانستی دیکتاتور باشی؟ توضیحات را قبلا گفته ام ، دست و پا نزن. گفته بودی از خاکساری امام در مقابل معصومان علیهم السلام، اگر این مطلب را به یاد داری پس چرا به سربازانت دستور دادی به عزاداران عاشورا حمله کنند و پرچم معصوم پنجم علیهم السلام را به آتش بکشند؟ بیچاره دچار غفلت شدی خبر نداری .
آمده ای که را، فدای چه کنی؟ از چه دفاع می کنی؟ به چه قیمتی؟ مگر نه این که امام منهای خط امام ، امامی بی هویت است*، پس، حسن منهای خط روح الله کبیر، حسنی بی هویت است، این را بفهم! حسن زمانی خمینی بود که در خط خمینی بود، الان حسن مصطفوی است.
هر کسی در باره حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ، برخلاف فکر امام بیندیشد، نباید مدعی شود که دنباله روی امام است**. به یاد بیاور این سخن امام (ره) که فرمود: «ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است» و در جایی دیگر فرمود:«ولایت فقیه ادامه ولایت رسول الله است».و تویی که ولایت فقیه را در حد شعور ناچیز خود می خواهی زیر سوال ببری، آیا فکر می کنی در خط امامی؟ جوابت را رهبرم گفت، که:« انسان خود را در خط امام و دنباله رو امام بداند اما با کسانی که صریحا پرچم معارضه با امام و اسلام را بلند می کنند، در یک جبهه قرار گیرد و با آنها هم صدا شود. این با روش ، گفتار و کردار امام نمی سازد. نمی شود قبول کرد که امریکا ، انگلیس و موساد، سلطنت طلب و منافق بر روی یک محوری توافق کنند و جمع بشوند و آن محور ادعا کند که من در خط امام هستم و این قابل قبول نیست. »***
واگر منظورت از آن عده ای که مخالف تخلف، دروغ، فساد و خروج از قانون اساسی بودند، خودت و هم پالگی هایت هستید، بازهم که جک گفتی میرمولک!!!
اما گفته بودی نصیحت امام که فرمود:«کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید» فراموش شده است، راستش کم کم مطمئن شدم که تو بهره ای از خرد نداری، تو همانند مغیرة بن شعبه هستی که امیرالمومنین علی (ع) در باره ایشان فرمود:«او از دین به مقداری که او را به دنیا نزدیک کند بر گرفته و به عمد حقایق را بر خود پوشیده داشت، تا شبهات را بهانه لغزش های خود قرار دهد». آیا تو برای کارهایی که کرده ای و می کنی میتوانی به مردم توضیح دهی؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*، **، ***- بخشهایی از سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای در نماز جمعه 14 خرداد 89
بسم رب الشهداء والصدیقین
سلام به همه خوانندگان محترم این وبلاگ. اما بعد...
این دومین نماز جمعه تاریخی است که بنده در آن شرکت داشتم ، ریا نباشد ، فقط جهت اطلاع گفتم .
نماز اول که خوب همه به یاد دارند روز قدس بود و شد آنچه شد و این نماز جمعه که مصادف بود با سالروز رحلت جانسوز معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره). به نظر بنده هر کدام از این نمازهای جمعه که برگذار شد به مانند تیر مهلکی بود بر پیکره استکبار و پیروان داخلی و خارجی اش که انشاء الله بنا بر قاعده ی تا سه نشه بازی نشه در نماز جمعه سومین که انشاء الله به امامت امام عصر (عج) بر گذار شود بساط ظالمین بر چیده خواهد شد و ضربه نهایی بر پیکره امپراتوری پوشالیشان وارد خواهد شد. وقت شما عزیزان را بیش از این نمی گیرم و توجه شما را به مطالعه بخشهایی از سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی جلب می کنم .
خطبه اول
چالش اصلی همه تحولات بزرگ اجتماعی از جمله انقلاب ها ، صیانت از جهت گیری های اصلی آن انقلاب یا آن تحول است. اگر جهت گیری به سمت هدف ها در یک انقلاب و در یک حرکت اجتماعی صیانت نشود و محفوظ نماند، آن انقلاب به ضد خود تبدیل خواهد شد در جهت عکس اهداف خود عمل خواهد کرد. بنابراین نگاه به امام از این منظر و به عنوان یک شاخص ، اهمیت پیدا می کند بهترین شاخص برای مقابله با انحراف انقلاب خود امام و خط امام است. امام منهای خط امام ، امامی بی هویت است. تکیه همیشگی بر اسلام ناب محمدی ، جاذبه و دافعه در دایره مکتب اسلام ، یقین به وعده های الهی ، محاسبات معنوی و تقوا ، نگاه جهانی به انقلاب اسلامی ، تکیه بر مردم و توجه به حال فعلی افراد هنگام هرگونه قضاوت، از جمله شاخص های اصلی خط امام است که باید بطور صحیح تبیین شود و مورد توجه مستمر قرار داشته باشد . ه دشمنان امام و انقلاب سعی میکنند با منحرف کردن انقلاب آن را از پای درآورند. اگر شاخصها روشن باشد می توان انحراف را شناسایی کرد و اگر کسی در جهت انحراف کار کند، در توده مردم شناخته می شود و درصورت نبود شاخص، خطر انحراف جدی خواهد شد. آن کسانی که در پی تغییر هویت انقلاب بر می آیند، معمولا با پرچم رسمی و با تابلو جلو نمی آیند و به گونه ای حرکت نمی کنند که معلوم بشود اینها دارند با این حرکت مخالفت می کنند. اگر معاندین امام از ما تعریف کردند بدانیم خیانتکاریم. : نمیتوان قبول کرد آمریکا و انگلیس و سیا و موساد، سلطنت طلبان و منافقین حول محوری جمع شوند و بعد آن افراد ادعا کنند که خط امامی هستند. امام حال افراد را معیار قضاوت درباره اشخاص می دانستند. گذشته اشخاص مورد توجه نیست؛ گذشته برای وقتی است که حال فعلی معلوم نیست اما اگر حال فعلی اشخاص در نقطه مقابل گذشته بود، آن گذشته کارآیی ندارد. برخی فکر می کنند برای اینکه مخالفان امام هم به امام علاقمند شوند و امام پیروان بیشتری داشته باشند ، بایستی ما بعضی از مواضع صریح امام را پنهان کنیم، نگوییم یا کم رنگ کنیم، نه این درست نیست . هویت و شخصیت امام و همین مواضعی که خود او با صریحترین بیانها و روشن ترین الفاظ و کلمات بیان کرده است، همین ها بود که دنیا را تکان داد. آن کسانی که تحت تاثیر آن شخصیت عظیم قرار گرفته اند، این مواضع را دیدند و تسلیم شدند ، نمی شود به خاطر زید و امر و برای اینکه آنها از امام خوششان بیاید، مواضع امام را پنهان کنیم یا مواردی را که به نظرمان تند می آید آنها را کمرنگ کنیم. بخصوص به جوانان می گویم که وصیتنامه امام را بخوانید، امامی که دنیا را تکان داد امامی است که در این وصیتنامه و در این آثار و گفتار منعکس است. اولین و اصلی ترین نقطه در مبانی و نظرات امام ، مساله اسلام ناب محمدی است. یعنی اسلام ظلم ستیز و عدالت خواه، مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و اسلام مستضعفان در مقابل اسلام آمریکایی است. این اسلام آمریکایی را امام ، وارد فرهنگ سیاسی ما کرد. هر کسی در باره حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ، برخلاف فکر امام بیندیشد، نباید مدعی شود که دنباله روی امام است. تولی و تبری در عرصه سیاست هم باید تابع تفکر و مبانی اسلامی و مذهبی باشد. نمی شود ، انسان خود را در خط امام و دنباله رو امام بداند اما با کسانی که صریحا پرچم معارضه با امام و اسلام را بلند می کنند، در یک جبهه قرار گیرد و با آنها همصدا شود. این با روش ، گفتار و کردار امام نمی سازد. نمی شود قبول کرد که امریکا ، انگلیس و موساد، سلطنت طلب و منافق بر روی یک محوری توافق کنند و جمع بشوند و آن محور ادعا کند که من در خط امام هستم و این قابل قبول نیست. بنابراین نمی شود با هر کس و ناکسی ائتلاف کرد. یک شاخص دیگر در مشی و خط امام که خیلی مهم است مساله محاسبات معنوی و الهی است. یعنی اولا انسان برای هر کاری که می خواهد بکند در درجه اول هدفش کسب رضای الهی باشد و کسب پیروزی ، بدست گرفتن قدرت و کسب وجاهت نباشد و بعد هم به وعده الهی اطمینان و اعتماد داشته باشد. قول سدید یعنی استوار و درست حرف زدن . می خواهم به جوانان عزیز ، انقلابی ، مومن و عاشق امام عرض کنم ، وقتی حرف می زنند ، مطلبی می نویسند و اقدامی می کنند ، کاملا رعایت کنند و این گونه نباشد که مخالفت با یک نفر ، موجب تعدی از جاده حق شود. تجاوز و ظلم نباید بکنیم . به هیچ کس نباید ظلم کرد. میزان وضعی است که امروز بنده دارم. اگر خدای نکرده نفس اماره و شیطان راه در مقابل من منحرف کردند، قضاوت چیز دیگری خواهد بود. مبنای نظام اسلامی این است و امام این گونه عمل کرد. هر ضربه ای که دشمن حواله جمهوری اسلامی کرده است، به استحکام بیشتر نظام انجامیده است. فتنه ای بوجود آمد و تلاش هایی صورت گرفت. انگلیس ، آمریکا ، قدرت های غربی ، منافقین و سلطنت طلبان از فتنه گران دفاع کردند اما نتیجه این شد که در مقابل همه این اتحاد و اتفاق نامیمون ، مردم و ملت بزرگ ما در روز نهم دی و در روز 22 بهمن آنچنان عظمتی از خود نشان دادند که دنیا را خیره کرد.
خطبه دوم
آنچه که در قضیه فلسطین در ماههای اخیر خصوصا مورد توجه است، یکی مساله یهودی سازی فلسطین است. سیاست رژیم صهیونیستی آن است که آثار اسلامی را به تدریج و به کلی از منطقه فلسطین و ساحل غربی رود اردن که منطقه اشغالی است و خودشان و دنیا این را قبول دارند و این همه قطعنامه سازمان ملل پشت آن است، پاک و آن را یهودی سازی کنند. خانه سازیها ، شهرک سازی های غیرقانونی و ظالمانه و ویران کردن خانه های مردم، دست کاری در شهر الخلیل و در شهر قدس با هدف یهودی سازی انجام می شود . برای اینکه به خیال خودشان ریشه اسلام را از کشور فلسطین قطع کنند. این نکته بسیار مهم است و دنیای اسلام باید در مقابل آن ، با همه وجود بایستد و مانع این جنایت بزرگ شود. تهاجم اخیر صهیونیست ها به این چند کشتی از دو بعد مورد توجه قرار گرفته است . یکی خوی توحش صهیونیست هاست و این را دنیا باید بفهمد. صهیونیست ها ادعا می کنند که برای بازرسی یا جلوگیری از ورود به غزه ، وارد کشتی ها شده اند که البته مثل سگ دروغ می گویند. آنها برای حمله نقشه کشیدند. اهداف آنها هم مشخص است ولو برای اندرزگویی هم رفته باشند باز برخلاف همه مقررات بین المللی رفتار کردند. یک کشتی در دریای آزاد حرکت می کند و شما حداکثر کاری که می توانستید بکنید این بود که مانع از حرکت آنها شوید. چرا وسط دریا به آنها حمله کردید؟ عده زیادی را کشتید ، عده ای بیشتری را مجروح و تعداد بیشتری را اسیر کردید. این یک توحش است. نکته دیگری که باید در کانون توجه قرار بگیرد این است که صهیونیست ها در محاسبه خودشان خطا و اشتباه بزرگی کردند. اشتباهی که در سال های اخیر ، مکرر اتفاق افتاده است. به لبنان حمله کردند، اشتباه کردند به غزه حمله کردند، اشتباه کردند. به کشتی ها حمله کردند، اشتباه کردند. این اشتباهات یکی از پس از دیگری نشان دهنده این است که رژیم غاصب صهیونیستی به سرنوشت قطعی خود یعنی سرنگونی و سقوط قدم به قدم به دره نزدیک می شود. حادثه مهم دیگری که خوب است ملت ما به اهمیت آن توجه داشته باشد ، مساله گردهمایی طولانی مربوط به ان.پی.تی در نیویورک است. اصلا این گردهمایی را تشکیل داده بودند تا قدرت های زورگو بتوانند ملت هایی را که هنوز به انرژی هسته ای دسترسی پیدا نکرده اند ، باز هم محدودتر کنند و موانع سر راه آنها را افزایش دهند و البته مایل بودند و برنامه ریزی هم کرده بودند تا در این اجلاس به خصوص کینه ورزی خود را نسبت به جمهوری اسلامی آشکار کنند اما درست عکس آنچیزی که می خواستند، اتفاق افتاد.
این گردهمایی تقریبا یک ماه طول کشید و به جای آنکه آنها بتوانند مقاصد خود را پیش ببرنند و کشورهایی مثل جمهوری اسلامی ایران را محدود کنند ، نتیجه کنفرانس این بود که 189 کشور ، قدرت ها را موظف کردند سلاح های هسته ای خود را نابود کنند و به تولید این سلاح ها ادامه ندهند. حق سایر کشورها برای دست یابی به قدرت هسته ای صلح آمیز به رسمیت شناخته شد و رژیم صهیونیستی که دایه های او در این کنفرانس به شدت هم به نفع او هم فعالیت می کردند، محکوم به پیوستن به ان پی تی شد ، درست عکس آنچه که آنها می خواستند و این حادثه کوچکی نیست . این نشان دهنده این است که قدرت زورگو ، متکبر و مستکبر آمریکا و دیگر قدرت های زورگو و پیروان آنها در دنیا حرفشان پیشروی ندارد. امروز دیگر آمریکا در موضعی نیست که بتواند در سیاست های بین المللی دخالت موثر بکند ، جمهوری اسلامی توانسته است با ایستادگی سی ساله خود وضعیتی را در افکار عمومی جهان به وجود بیاورد که نه فقط ملت ها بلکه حتی دولت ها هم یعنی 189 دولت در مقابل آمریکا می ایستند و علی رغم او تصمیم گیری می کنند و رای می دهند. اینها جزو بشارت های الهی است.
ملت ادعای دنبالهروی امام را از همراهیکنندگان فضاحت روز قدس و عاشورا نمیپذیرند/ حال فعلی افراد معیار قضاوت است
جمعیت میلیونی در مرقد امام اجازه سخنرانی به سیدحسن خمینی ندادند
عاقبت طلحه و زبیر نمونهای تاریخی از ضرورت توجه به حال کنونی افراد است
متن کامل بیانات مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی در حرم امام خمینی (ره)
مردم پس از سخنان سید حسن شعارها علیه سران فتنه را یکپارچه تر و قوی تر سر دادند
شعارهای خودجوش مردم علیه سران فتنه
واکنش جالب رئیسجمهور به شعار مردم علیه سران فتنه
بسم رب الشهداء والصدیقین
سلام؛
به دعوت علی آقا که یک منتظر را قلم می زنند وارد این زنجیره وبلاگی شدم . موضوع این پست هم یک خاطره از امام خمینی (ره) است. چون سن و سال بنده به این جور چیزها قد نمی داد تصمیم گرفتم بازهم این موضوع را به جنگ ربط بدهم و سخنان رهبر کبیر انقلاب را بعد از پذیرش قطعنامه 598 باز گو کنم . با این که تکراری است اما بسی جای تامل و تفکر دارد این سخنان به کرات تکرار شده . تفسیر سخنان ایشان با شما.بعد از پذیرش قطعنامه ، ابهامات و سوالات فراوانی در باره علت پذیرش این قطعنامه در افکار عمومی به وجود آمد، که تا این زمان هنوز تمام زوایای آن روشن نشده است.امام دو روز پس از پذیرش قطعنامه 598 در پیامی مهم بخشی از واقعیات پذیرش قطعنامه را برای مردم اینچنین بازگو می کند:« تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع بودم اما با توجه به نظر تمام کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور قطعنامه را قبول کردم و آن را در مقطع کنونی به مصلحت نظام و انقلاب می دانم»
رهبر انقلاب همچون همیشه با صداقت با امت خود سخن می گوید و قبول قطعنامه را با نوشیدن جام زهر مقایسه می کند، ایشان می فرماید:«قبول قطعنامه به معنی پایان جنگ نیست، البته با اعلام این تصمیم حربه تبلیغات جهان خواران علیه ما کند شده است، اما دشمن از شرارت ها دست بر نداشته است و ما باید برای تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم.»
امام با تجلیل از فرزندان دلاور خود، ملت را به هوشیاری و صبر و مقاومت در برابر وسوسه خناسان دعوت می کند و می نویسد: « در میان شما باشم یا نباشم نگذارید انقلاب به دست نا اهلان و نا محرمان بیفتد و نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی به فراموشی سپرده شوند.»
امام با کلمات شیرین خود دلهای مهربان مردم را شیفته تر از گذشته می کند و می فرماید:« فرزندان انقلابی ام غرور مقدس و بغض و کینه انقلابی را در سینه ها نگهدارید»
روح خدا پذیرش قطعنامه را تکلیف الهی خود می داند و به مردم می گوید:« عزیزانم، شما من را می شناسید و من هم شما را می شناسم. فرزندان انقلابی ام ، ای کسانی که حاضر نیستید از غرور مقدستان دست بر دارید، بغض و کینه انقلابیتان را در سینه نگه دارید و با خشم وغضب به دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست »
بسم رب الشهداء واصدیقین
الو، الو، سلام علیکم
سلام، بفرمایید
حاج قاسم؟
بفرمایید خودم هستم
سلام حاجی ، مرصادم. «خوشو بش کردیم»
حاجی خداقوت، میتونم وقتتونو بگیرم؟
خواهش می کنم.
حاجی از بچه های تیپ شنیدم که کربلای چهار بودید،درسته؟
بله، خدا قسمت کرد من هم شرکت داشتم.
حاجی راسته که یکی از فرمانه های اطلاعات عملیات در این عملیات شما بودید؟
«خندید و بعد از کمی مکث گفت:» ای یه جورایی، اینجوری می گفتن.!
حاجی راسته که عملیات لو رفته بود؟
بله درسته عملیات لو رفته بود.
حاجی راسته که عراق چهار، پنج ساعت قبل از تاریکی هوا آسمون منطقه رو پر از منور کرده بود؟
حاجی راسته که هواپیما های عراقی چند نوبت و چند ساعت قبل از عملیات ساحل اروند روبمب باران کردند؟
راسته که بر اثر این بمب باران ها سازمان غواص ها به هم ریخته بود و نمی تونستند درست و متمرکز روی خط عمل کنند.
غواصی که انسجام تیمی و گروهی نداره چطوری میتونه خطو بشکنه؟«دیگه داشتم داد می زدم»
راسته که هوا پیماها منور خوشه ای تو آسمون منطقه پهن کرده بودند و زمین وزمان مثل روز روشن شده بود؟
حاجی مگه بچه های اطلاعات عملیات گزارش نداده بودند که ساحل اروند پر از تله های انفجاری و موانع ضد غواصه؟
مگه نگفته بودند که عراق خطوط پدافندیشو از پنج خط به نه خط ارتقاع داده؟
حاجی راست میگن که ساحل اروند پر از سنگر های تیر باربود که به صورت ضربدری تمام سطح آب رو پوشش میدادند؟
حاجی راسته که غواصها رو مثل گل پر پر می کردند و داخل آب می ریختند؟
راسته که با پدافند ضد هوایی بچه ها رو تو آب می زدند؟"
چرا غواصها بعد از شهادتشون بوی نعنا می دادند؟«بغض کرده بودم»
حاجی چرا بوی نعنا می اومد؟
مگه نعنا چی داره؟
اصلا نعنا چیه؟
اینا راسته که میگن با وجود هوشیاری عراق و بستن گلوگاههای عملیات فرمانده سپاه اصرار به سماجت بچه ها داشت؟
چرا با این وجود بیستو چهار ساعت بعد دستور توقف عملیات صادر شد؟
راسته که غواص ها بعد از عبور از اروند توی اون هوای سرد و باز کردن معبر از بین انبوه موانع و تله ها ، تازه به نیروهای تازه نفس عراق رسیده بودند؟
راسته که هر گردان غواص که به آب زد نفر برگشت؟
راسته که فقط دو تا از خطوط پدافندی عراق شکست؟ فقط دو تا؟!!!
اینا راسته یا نـــــــــه؟ جواب بده!
حاجی تورو به خدا بگو ببینم ،ادنان خیر الله راست گفته که چهلو پنج هزار تا از نیروهای مارو شهید کردند؟
نه دروغ گفته، حتما دروغ گفته!
محسن رضایی راست گفته، راست گفته که فقط هزارو دویست نفر از نیروهای ما شهید شدند.
حاجی، هزارو دویست تا شهید چقدره؟
چند تا مادر بی پسر شدند و چند تا زن بی شوهر؟ چند تا بچه یتیم شدند حاجی؟
حاجی راسته که فقط بیست درصد از کل نیرو ها در عملیات شرکت کردند؟
بیست درصد دویست و پنجاه هزار نفر چقدر میشه؟
حاجی چرا ساکتی؟
الو، الو...
بسم رب الشهداء والصدیقین
شب بود، آسمان صاف و پر ستاره چشمان خسته زن روستایی را خیره کرده بود. تقریبا هر
شب کارش این بود. بعد از خوابیدن کودکان خردسالش، لب پنجره می نشست و به سوسوی
ستارگان خیره می شد. زن نمی دانست چرا این تصویر تکراری این قدر جذاب و دیدنی است.
با چشمان خسته اش آسمان زیبا و بی نهایت شب را می کاوید که ناگهان صدای غرش
خودرویی چشمانش را از آسمان کند و به سمت درب حیاط کشاند. قلبش فرو ریخت و دوباره
نفس هایش به شماره افتاد، برخاست و با قدم هایی مردد به سمت درب خروجی حرکت کرد.
خودرو جلوی درب حیاط متوقف شده بود و صدای بم اگزوزش شیشه های پنجره را به آرامی
می لرزاند. زن قدم هایش را تند تر و بلند تر بر داشت، از پله ها به سرعت پایین رفت
ودوید سمت درب حیاط و پشت در متوقف شد، گوش تیز کرده بود، صدای عزت بود که می گفت:«روح
الله جان دستت درد نکنه، بریم خونه...»
زن به آرامی در را گشود و از کنج در تویوتای خاکی رنگی را دید که در حال دور زدن
بود و عزت که با یک گونی بزرگ بر دوش در حال نزدیک شدن به خانه بود....
... شروع شد، از وقتی که شوهرش از منطقه بر می گشت تا زمانی که برود، رفت و آمد اهالی
ده به خانه شان تمامی نداشت. مردم بسیار مشتاق بودند از جبهه بدانند و بیشتر طالب
شنیدن خبرپیروزی سربازان امام بودند تا...
همه جمع بودند، جمعیت به صورت چند ردیفی روبروی عزت نشسته بودند و او داشت تعریف
می کرد:«سربازان امام زمان(عج) از بزرگترین رود خانه عراق عبور کرده اند و یکی از
مهم ترین شهر های صدام را تصرف کرده اند.» صدای تکبیر مرد و زن بلند شد. او می
گفت:«سربازان ما بیش از دو ماه جنگیدند و با چنگ و دندان این شهر مهم را حفظ
کردند، انشاالله من فردا صبح بعد از نماز عازمم ، هر کس برای کمک به جبهه نان پخته
یا تخم مرغ جمع کرده ، صبح زود جلوی مسجد تحویل خودروی سپاه بدهد».
زن در گوشه ای از اتاق مشغول رفو کردن پارگی های لباسهایی بود که شوهرش از منطقه
آورده بود، همه شان را شسته بود و به گلاب آغشته کرده بود.زن تا نیمه شب بیدار
ماند و بعد از اتمام کار لباس ها آن ها را تا زد و داخل گونی مرتب چید...
... زن در دستهایش احساس درد توأم با سوزش می کرد، انگشتان دستش به قدری ورم کرده
بود که از انجام کوچک ترین کارها عاجز شده بود. درد امانش را بریده بود. رادیو هر
روز گزارشی از مناطق جدیدی از شهر را که مورد اصابت موشک قرار گرفته بودند را پخش می کرد.صدام دیوانه شده
بود. یک هفته از رفتن همسر او می گذشت و دل زن بازهم ... . علی حسین برادرش، گفت:«
پاشو بریم شهر، یا می میریم و یا به سلامت
بر می گردیم.»
... دکتر پرسید:«بهیاری یا پرستار؟» زن هاج
و واج دکتر را نگاه می کرد، پزشک از نگاه زن متوجه شد، پرسید:«به چی دست زدی حاج
خانم؟» زن جوابی برای گفتن نداشت، برادرش پرسید:«چی شده آقای دکتر؟»
... تا به حال اسم عامل تاول زا به گوشش نخورده بود، حتی نمی توانست این کلمه را
درست تلفظ کند، در طول مسیر مادام به فکر شوهرش بود و برای سلامتی اش صلوات می
فرستاد.زن به فکر این بود که اگر لباسهای آغشته شوهرش اینقدر خطرناک و سمی است پس ....
زن دستهای ورم کرده اش را رو به آسمان بالا برد وبا صدایی لرزان دعا کرد:« خدایا
خودت مراقب و پشتیبان سربازان امام زمان باش» . راننده که از آیینه با تعجب به زن
گاه می کرد گفت:« الهی امین»
بسم رب الشهداء والصدیقین
چشم به راه سالی نو نشسته ایم، اما نه برای ترش و شور وشیرینش.
هر سال که نو می شود چشم به قاب شیشه ای میدوزیم و گوش جان می سپاریم تا ببینیم
وبشنویم سخنان رهبر و سیدمان را، که چه فرمان دهد و چه وظیفه ای برایمان مشخص کند.
رهبرا، سال نو بر شما مبارک باد.
در آرزوی رسیدن عید واقعی شیعیان و در آستانه تحویل سال دعای فرج را زمزمه می
کنیم.
«الهم عجل لولیک الفرج»
بسم رب الشهداء والصدیقین
به به، نوش جون بچه های حزب الله، یه ساندیس به ما دادن حماسه آفریدیم، اگه دوتا
میدادن ریشه هرچی سبزکی لجنی بود از بیخ می کندیم. ساندیسای کاملا ایرانی سگش شرف
داره به دلارای آمریکایی. ساندیس خوران حزب الله به خون خواران گروهک جند الله
نشان دادند که سید و مولای خود سید علی خامنه ای را هرگز تنها نخواهند گذاشت حتی
اگر در میان قوم بنی اسرائیل یا در شهر کوفه باشد. مرگ بر ضد ولایت فقیه.